آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
دانشجویان پرستار الهی تب کنم پرستارم تو باشی
گفت كه :«دوري بزن تا سوي مينودر رويم» گفت:«دست انداز دارد ،راه آن هموار نيست»!
گفت:«برگرد و برو در پارك «ملت»،«دهخدا» گفت:«آنجا جاي پيرا ن است ،جاي يار نيست»!
گفت:«در پارك باراجين رو كه جايي باصفاست»! گفت:«آنجا ناقص است و دور آن ديوار نيست»!
گفت:«روحافظ پژوهي يا شب شعر عبيد گفت :«آنجا صندليّ خالي و بيكار نيست»!
گفت:«رو در بانك مليّ تاكه ما سودي بَريم» گفت:«شرمند ه ،حساب بانكي ام سرشار نيست»!
گفت:«رو درمانگه باشوكت! فرهنگيان» گفت:«آنجا تخت خالي اندك و بسيار نيست»!
گفت:«رو سمت مزار مُرد ه هاي بينوا» گفت:«قبرستان محلّ بُرد ن سركار نيست»!
گفت:«گويا كارمندي ،بز دليّ و زن ذليل»؟! گفت :«حق گفتيّ و حرفت قابل انكار نيست»!
گفت:« گم شو مردكِ بي جرات و بي خاصيت»! گفت:«بي خاصيتي وقت گناهان عار نيست»! نظرات شما عزیزان: شنبه 9 شهريور 1392برچسب:, :: 17:43 :: نويسنده : اسدالهی
![]() ![]() |